به وبلاگ قصه نامه خوش آمديد

حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه

یکی از کارهای شیخ احمد گرفتن قرض از ثروتمندان ودادن آن به فقرا بود ویا خرج کردن در امور خیر بود. و هر زمان خدا کمک می کرد قرض خود را به طلبکاران می پرداخت .شیخ احمد چنان در میان مردم محبوبیت داشت که از دادن کمک ووام به کسی دریغ نمیکرد .


این کار شیخ ادامه داشت و او همواره به قول خود وفادار می ماند.وتا مدتها شیخ تخم خیر و نیکی می کاشت.


تخمها می کاشت تا روز اجل                 تا بود روز اجل میر اجل


او تا آخر عمر با عزت وشرف زندگی کرد وسرانجام آخر عمرش فرا رسیدوشیخ در وجود خود رفتن به جهان دیگر را احساس کرد. طلبکاران به سراغ او آمدند وگرد او جمع شدند تا طلب خود را از شیخ بگیرند. آنها ناامید ومایوس نشسته بودند وبا همدیگر درد دل می کردند و اینطور تصور می کردند که طلبها یشان وصول نخواهد شد. شیخ احمد چهار صد دینار طلا بدهی داشت. اما شیخ به روی خودش نمی آورد بی اعتنا وآرام وخوش بودو مانند شمع می خندید. وبا خود می گفت:


شیخ گفت این بد گمانان را نگر         نیست حق را چارصد دینار زر


یعنی :


به این انسانهای بد گمان نگاه کن که خیال می کنند خداوند چهارصد دینار طلا ندارد.


در این میان از بیرون صدای کودکی بلند شد که مشغول فروختن حلوا بودشیخ به خادم خود اشاره کردکه برو وتمام حلواها را بگیر وبیاور تا طلبکاران بخورند وبا تلخی به من نگاه نکنند.


تا غریمان چونک آن حلوا خورند     یکزمان تلخ در من ننگرند


خادم اطاعت کرد و فورا بیرون رفت تا حلوا را یکجا از پسرک بخردوبیاورد. قیمت تمامی حلواها را پرسید . کودک گفت : تمامی حلواها را به نیم دینار می فروشم. خادم ظرف حلوا را پیش شیخ نهاد . اما علت خریدن این حلواها از جانب شیخ چه بود باید بقیه داستان را شنید.


شیخ رو به طلبکاران کرد و گفت: این هدیه ای است بفرمایید بخورید که حلالتان باشد .


وقتی ظرف خالی شد کودک ظرف را گرفت و پولش را خواست . شیخ در پاسخ گفت : من پولی ندارم که بدهم وخودم هم در حال مرگ هستم .


شیخ گفت از کجا آرم درم                   وام دارم میروم سوی عدم


کودک ظرف را بر زمین گذاشت وشروع به گریه کرد واز ناراحتی با خود گفت : ای کاش هر دوپایم می شکست و به اینجا نمی آمدم . از صدای گریه کودک همه گرد او جمع شدند . کودک به التماس افتاد و گفت : ای شیخ اگر من با این وضعیت و دست خالی پیش استادم برگردم او مرا می کشد . حتی طلبکاران شیخ هم دلشان به حال پسرک سوخت وبه شیخ اعتراض کردند که این چه کاری است که می کنی مال مارا خوردی بس نیست به این پسرک هم ستم می کنی ؟


کودک همچنان می گریست و شیخ اعتنایی نمیکرد ورویش را از افراد برگردانده بودوصورتش را با لحاف پوشانده بود واصلا به گفته های زشت و گله مند دیگران توجه نمیکرد.حتی از ادای دینار کودک توسط دیگران هم مانع شده و اجازه نمی داد کسی آن را بپردازد . مدت طولانی همه منتظر بودندو شیخ اعتنایی نمی کرد صبر همه تمام شده بود . ناگهان خادمی وارد شد در حالیکه در دستش ظرفی بود . فرد ثروتمندی هدیه ای برای شیخ فرستاده بود . چهارصد دینار در گوشه ای از ظرف و نیم دینار در گوشه دیگرش بود . خادم ظرف را پیش شیخ نهاد طلبکاران و پسرک وقتی در ظرف را گشودند همه آه و فغان از آنها بلند شد وبا تعجب پرسیدند ای سرور شیخان و شاهان این چه حکایتی است ؟


حال کار به جایی رسیده بود که طلبکاران پشیمان و شرمنده برآن بودند تا بی ادبی های گذشته را جبران کنند و طلب بخشش می کردند و با حرفهای خوب می خواستند دل شیخ را بدست آورند . شیخ گفت: من همه آن حرفهای شما را بخشیدم وشما را حلال کردم .


راز این ماجرا را از شیخ پرسیدند در آخر شیخ گفت:


سر این آن بود کز حق خواستم              لاجرم نبود راه راستم


گرچه این دینار بسیار اندک است           لیک موقوف غریو کودک است


تا نگرید کودک حلوا فروش                  بحر رحمت هم نمی آید به جوش 


شیخ با این حکایت همه را نصیحت کرد ونتیجه گرفت: وقتی آن کودک زحمت کش که کار میکرد شروع به گریه کرد و دل طلبکاران به حال او سوخت دریای رحمت الهی   به جوش وخروش آمد واز آن دریا رحمت بر شیخ نازل شد.


نتیجه گیری:

از این داستان نتیجه میگیریم که همواره باید به یاد ضعیفان وفقرا باشیم وبه آنها احسان وانفاق نمائیم .


همانگونه که خداوند در قران می فرماید :


فامامن اعطی واتقی وصدق بالحسنی فسنیسره للیسری


به این معنی که هر کس عطا واحسان کند کرد وخدا ترس وپرهیزگار شد وبه نیکوئی تصدیق کرد ما هم البته کار او را سهل وآسان می گردانیم .


ونیز در جائی دیگر می فرماید :


ان تقرضواالله قرضا حسنا یضعفه لکم ویغفر لکم والله شکور حلیم (سوره تغابن آیه17)


واگر به خدا (یعنی بندگان محتاج خدا )قرض نیکو دهید خدا برای شما چندین برابر گرداند وهم از گناهانتان در گذرد وخدا نیکو پاداش دهنده است و بردبار


ان المصدقین والمصدقات واقرضوا لله قرضا حسنا یضعف لهم ولهم اجرا کریم (سوره الحدید آیه 18)


همانا مردان وزنانی که در راه خدا به فقیران صدقه احسان کنند وبه خدا قرض نیکو دهند خدا احسان آنان را چندین برابر سازد وپاداش با لطف و کرامت عطا فرماید.


خداوند مهربان روزی هرکس را مقرر فرموده وروزی برخی از بندگانش را در دست برخی دیگر قرار داده تا از طریق آنها اداشود واینها کسانی نیستند جز ثروتمندان . بنابراین افراد دارا همواره باید به این نقطه توجه کنند که مال وثروت آنان از جانب خدا بوده ووسیله برای امتحان وآزمایش آنهاست . وخداوند هرکه را خواهد وسعت روزی دهد وهرکه را خواهد روزیش را تنگ گرداند .وهمه چیز به دست اوست .

منبع : r-azar.com

1
X